ازدواج حسان: عشق یا زور پدر؟
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
ازدواج حسان: عشق یا زور پدر؟
حسان ملازایی، که در شهر به واسطهی خرابکاریها و شبگردیهایش شهرت یافته، اکنون در موقعیتی پیچیده قرار دارد. پدرش، حافظ اسماعیل، از ترس خدشهدار شدن آبرویش در جامعه، تصمیم گرفته تا پسرش را به عقد دخترعمهاش درآورد. هدف او این است که شاید این ازدواج به عنوان یک "پناهگاه" از شبگردیها و کافهگردیهای حسان عمل کند. اما خود حافظ اسماعیل نیز به خوبی میداند که حسان، در هر شهری که سفر کرده داستان و خاطره ای برای خود بجا گذاشته است.
به گفته دوستان و نزدیکان حسان که شب ها در کافه ها محرم و راز دار خاطره های وی هستند ایا دلش به این ازدواج است یا دلش در تهران و شیراز و کرمان و چابهار و سرباز و ... است.
به گفته حسان به دوستانش وی هیچ علاقه ای به این ازدواج ندارد و فقـط برای رهایی از فشارهای پدر تن به این درخواست داده است.
اما این تمام ماجرا نیست. عبدالحکیم عثمانی، پدرِ نامزد اجباری حسان، نیز نقشی مهم در این داستان ایفا میکند. او نیز با هدفی دیگر، حافظ اسماعیل را به پیش میراند تا راهی برای بهرهبرداری از منابع مالی موجود در مسجد برای خود پیدا کند. زیرا آنها به خوبی میدانند که مسجد، به دلیل کمکهای مردمی، درآمد خوبی دارد.
در نهایت، آنچه که به نظر میرسد این ازدواج یک ازدواج ساده نیست، در واقع به یک بازی پیچیده از منافع خانوادگی، اجتماعی و حتی مالی می باشد. این ازدواج نه از روی عشق و علاقه که از سر اجبار و حسابگریهای پدرانه و خانوادگی است.
به نظر میرسد حسان و دخترعمهاش در دنیای خود گرفتار شدهاند؛ دنیایی که در آن نه عشق، بلکه قدرت و پول حرف اول را میزنند.
- دریافت پیوند
- X
- ایمیل
- سایر برنامهها
نظرات
ارسال یک نظر