عشقبازی در مسجد مکی؛ تلاشی بی‌ثمر برای پوشاندن حقیقت

   عشقبازی در مسجد مکی؛ تلاشی بی‌ثمر برای پوشاندن حقیقت آنجا که باید جای خشوع و ذکر باشد، این روزها صدای ناهنجار تظاهر و نمایشی سطحی از دین‌داری به گوش می‌رسد. مسجد مکی، که روزی جایگاه نور، تفکر و وحدت بود، امروز به صحنه‌ای برای خودنمایی و سرگرمی برخی بدل شده که نه درک درستی از قداست این مکان دارند و نه دغدغه‌ای جز کسب شهرت مجازی. مولوی عبدالحمید، که مدت‌هاست از مسیر اعتماد عمومی فاصله گرفته، اکنون تلاش می‌کند با دعوت از بلاگرهایی بی‌اعتقاد به حجاب و فاقد درک معنوی، بار دیگر توجهات را به‌سوی مسجد و نهایتا خودش جلب کند؛ غافل از آنکه مسجد را نمی‌توان با لنز دوربین و ترفند تبلیغاتی احیا کرد. ریخت‌و‌پاش‌های بی‌ضابطه، ضعف در مدیریت، و فاصله‌ گرفتن از آرمان‌های اصیل اسلامی، مردم شریف و مؤمن بلوچ را دل‌زده ساخته است؛ و این قبیل اقدامات نمایشی، نه تنها مرهمی بر زخم اعتماد نیست، بلکه توهینی‌ست به شأن مسجد و شعور مردمی که حق را از نمایش به‌خوبی تشخیص می‌دهند. مسجد جای عشق‌بازی و لات بازی نیست؛ و حقیقت هرچند مدتی در حجاب بماند، سرانجام رخ خواهد نمود. ایا در زمان حضرت رسول(ص) و صحابه کرام...

مسجد، هتل پنج‌ستاره‌ی سرمایه‌دارها!

 مسجد، هتل پنج‌ستاره‌ی سرمایه‌دارها!

در حالی‌که مردم شهر، برای استفاده کردن از امکانات مسجد مکی باید با ذره‌بین دنبال امکانات بگردند، درهای همین مسجد برای پذیرایی از مهمانان ویژه و شخصی مولوی عبدالحمید و خانواده اش، گشوده‌تر از آغوش مادر به روی فرزند گمشده است!

مهمانان عزیزی که از شهرستان‌ها و گوشه‌ و کنار استان و خراسان راهی مراسم پسر حافظ اسماعیل شده‌اند و اغلب، نه جماعتی‌اند، نه محتاج سقف شب، بلکه سرمایه‌دارانی‌اند با حساب‌های بانکی متورم و چک‌های آماده امضا، این روزها در آغوش گرم بیت‌المال لم داده‌اند. نه از سر ناچاری، بلکه از سر نفوذ.

درجه‌بندی هم داریم! درجه یک‌ها به ویلاهای وابسته به مسجد منتقل شده‌اند؛ منازلی که لابد، طبق تعریف جدید، وقف کسانی‌ست که جیب پرتر دارند و لبخند عریض‌تری. درجه پایین‌ترها؟ خب، آن‌ها هم در خوابگاه‌های مسجد جا خوش کرده‌اند. شاید بشود نام آن‌جا را "هتل مکی پلازا" گذاشت، البته فقط برای خواص.

اما سؤال کلیدی این‌جاست:

چه کسی مجاز است بیت‌المال را، که متعلق به همه‌ی مردم است، در اختیار عده‌ای خاص قرار دهد؟ آیا حکم شرعی دارد؟ یا فقط مهر سکوت و مُهر قدرت کافی‌ست؟

اگر مسجد است، چرا مأمن نیازمندان نباشد؟
اگر خوابگاه دارد، چرا جای خواب غریبان و بی‌پناهان شهر خودمان نباشد؟
اگر امکانات دارد، چرا سهم سرمایه‌داران باشد، نه شب‌نشینان بی‌خانه‌ی شهر؟

شاید وقتش رسیده یکی پاسخ دهد؛
یا شاید، وقتش رسیده مردم بپرسند و دیگر سکوت نکنند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بیانیه طایفه شه بخش در حمایت از حاج الله نظر

طلاق اجباری و کودک همسری در خانواده مولوی عبدالحمید

حافظ طیب اسماعیل زهی فرزند مولوی عبدالحمید در حال تحریک جوانان در فضای مجازی می باشد